اشاره‌: همه‌ی ما در زندگی خود کم و بیش ممکن است با انسان‌هایی مواجه شده باشیم که علی‌رغم برخورداری از سلامت جسمانی و تمکن مالی آن‌گونه که باید و شاید است قدر این دو نعمت خداوندی را ندانسته و حاضر نباشند که خداوند خویش را به نحو شایسته‌ای عبادت نموده و چه‌بسا گه‌گاهی هم در قول یا عمل نسبت به پروردگارشان ناسپاسی بورزند. شاید کم نیستند انسان‌هایی که مشکل جسمی خاصی در آن‌ها دیده نمی‌شود با این وجود برای گذران زندگی خود نیازمند کمک این و آن بوده و کاسه‌ی گدایی در دست بگیرند.

از طرف دیگر کم نیستند انسان‌هایی که خداوند نعمت سلامتی یا رفاه را از آنان سلب نموده ولی ایشان آفریدگار خویش را حکیم‌تر و عادل‌تر از آن بدانند که در حق آنان ظلمی مرتکب شده باشد. چنین انسان‌هایی نه تنها ناسپاس نیستند بلکه همواره در بندگی خدای خویش بوده و با توکل بر الطاف بی‌همتای وی در صحنه‌ی کار و تلاش و امرار معاش نیز از همنوعان خود عقب نمانده و عزت نفس خویش را حفظ نموده‌اند و حتی در امور خیر نیز پیش‌قدم می‌گردند. 

فرهاد قادری نمونه‌ای بارز از این دسته از افراد است که علی‌رغم معلولیت از ناحیه هر دو پا در عرصه‌های مختلف کار و تلاش و بندگی خداوند انصافاً الگویی برای دوستان و همشهریان خود گشته و سخت کوشی و صلابت وی ورد زبان همگان است. 

متن گفتگو

ضمن عرض سلام و تشکر از این‌که وقت خود را در اختیار ما گذاشته‌اید از شما می‌خواهیم که خودتان را برای خوانندگان ما به طور خلاصه معرفی نمایید.

- من هم خدمت شما عرض سلام دارم. فرهاد قادری هستم 24 سال سن دارم . مجرد، ساکن تازه‌آباد ثلاث و فرزند آخر خانواده.

چند تا خواهر برادر دارید؟

-یک خواهر و یک برادر دارم. الآن با مادر و خواهرم زندگی می‌کنم و پدرم نزدیک پانزده سال پیش فوت نموده است.

لطفاً در مورد چگونگی معلولیتتان بگویید.

-بله من مادرزادی معلول به دنیا آمدم. موقع تولد خانواده‌ام در عراق ساکن بودند در آن زمان به دلیل نبود امکانات مناسب پزشکی نتوانستند کار خاصی برایم انجام بدهند. تا اینکه دیگر راهی برای درمان باقی نمانده بود.

تحت حمایت چه سازمانی هستید؟

-من تحت پوشش سازمان بهزیستی هستم.

 هم اکنون به چه کاری مشغول هستید ؟

-حدود نه سال دست‌فروشی داشتم. الآن هم نزدیک به سه سال است که یک دکه‌ی لوازم آرایشی و بهداشتی دارم.

چطور شد که تصمیم گرفتید با وجود معلولیت سربار کسی نباشید؟ با توجه به اینکه خیلی از آدم‌های سالم را می‌بینیم که زیاد اهل کار و زندگی نیستند؟

-بعد از فوت پدرم ما پشتیبان آنچنانی نداشتیم من این توان را در خودم می‌دیدم که بتوانم مخارج زندگی را تأمین کنم. خدا را شکر می‌کنم که در این راه به من کمک کرد. لازم است این را بگویم که کسانی از فامیل و آشنایان مشوق من بودند.

از اطرافیان، خویشاوندان و سایر مردم چه انتظاری دارید؟

-انتظار خاصی ندارم. اما از آن‌ها می‌خواهم بدانند درست است که من معلول هستم اما از هر نظر دیگر سالمم. انتظار دارم مثل یک آدم عادی با من رفتار کنند.

تا حالا شده به تنگ آمده باشید و از خداوند گلایه کنید؟

-به لطف خدا من همیشه در مقابل مشکلات صبور بوده‌ام و همیشه به خدا توکل می‌کنم.

اهالی محله شما بارها شاهد بوده‌اند که مثلاً "شما به مسجد و به نیازمندان کمک مالی می‌کنید و در کل آدم خیری هستید. چگونه هست که باوجود معلولیت خودتان از هر دو پا از این امور غافل نیستید؟ خودتان که ظاهراً مستحق‌تر از همه هستید.

-بنده برای رضای خدا مقدار ناچیزی کمک کرده‌ام. معلولیت من باعث نمی‌شود که بعضی مسایل را درک نکنم. اگر ریا نباشد دوست دارم هر چیزی را که دارم در راه خدا ببخشم.

چگونگی علاقه‌مندی خود به مسایل دینی را بیان فرمایید؟

-من در سن ده سالگی روزه گرفتن را شروع کردم و نماز خواندن را خوب بلد نبودم تا اینکه در سن پانزده سالگی به کمک یکی از دوستانم به نام مریوان بهرامی با نماز و مسجد بهتر آشنا شدم و بیشتر نمازهایم را در مسجد می‌خوانم.

معمولاً در دعاهایتان از خدای مهربان چه درخواستی دارید؟

-من از خدا سلامتی مادرم و سلامتی و پیروزی تمامی مسلمانان را خواستارم.

چه آرزویی برای خودتان دارید؟

آرزو دارم که آدم سربلند و موفقی باشم.

دیدگاه مردم نسبت به یک معلول را چگونه می‌بینید؟

-قبلاً خیلی‌ها بودند که می‌گفتند اگر ما جای تو بودیم می‌رفتیم جلوی مساجد گدایی می‌کردیم. اما فرهنگ مردم حالا کمی بهتر شده و فکر می‌کنم الآن بیشتر به چشم یک فرد سالم به من نگاه می‌شود.

تاکنون اتفاق افتاده که کسی به شما اهانت نموده یا شما را مورد تمسخر قرار دهد؟

-پیش آمده ولی خیلی کم. آن هم طرف عصبانی بوده و بعداً آمده و عذرخواهی کرده است. 

در کودکی دوست داشتید وقتی که بزرگ شدید چکاره شوید؟

-حقیقتاً شاید به خاطر سختی‌های زیادی که در آن زمان، داشتم یادم نمی‌آید به این اندیشیده باشم.

قصد ازدواج ندارید؟

-فعلاً نه. 

دوست دارید همسر آینده‌تان چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

-با اخلاق و فهیم باشد و بتوانیم همدیگر را درک کنیم.

خاطره‌ای از مسجد رفتن و نماز خواندنتان را به یاد دارید؟ 

-خاطره که خیلی هست اما این برایم جالب است که وقتی اولین‌بار نماز جمعه رفتم مردم خیال می‌کردند برای گدایی آمده‌ام. اما کم‌کم فهمیدند که تصورشان اشتباه بوده است.

اگر امکان دارد برای ما از بهترین و بدترین خاطراتتان بگویید. 

-راستش بدترین خاطره را می‌توان سختی‌های زیادی دانست که کشیده‌ام و اینکه شاهد سختی‌های فراوانی بودم که مادرم متحمل می‌شد و می‌دیدم با حال مریضش دنبال اجاره‌ی خانه راه می‌افتاد. اما بهترین خاطره خودم را می‌توانم گرفتن گواهی‌نامه رانندگی بدانم که برای این کار دو ماه به کرمانشاه رفت و آمد داشتم آن هم خودم به تنهایی.

چه طور شد که تصمیم گرفتید گواهی‌نامه بگیرید؟ 

خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتاد که ویلچر دست و پایم را زخمی می‌کرد و دردسرهای زیاد دیگری هم داشت. خواستم که هم برای خودم آسایشی فراهم نموده باشم و هم کسایی را که روی ویلچر کمکم می‌کردند بیش از این زیاد به زحمت نیندازم.

اکنون ماشین دارید؟

-بله چهار سال پیش گواهی‌نامه گرفتم و مدت دو سال است که رانندگی می‌کنم.

گویا شما ورزشکار هم هستید.

بله، باشگاه بدن‌سازی می‌روم و به بسکتبال با ویلچر خیلی علاقه دارم، اما متأسفانه در سطح شهرستان امکانات بسکتبال فراهم نیست. 

یعنی اگر امکانش فراهم شود علاقه دارید برای این کار به مرکز استان بروید؟

-بله خیلی علاقه دارم و مطمئن هستم که با توکل بر خدا می‌توانم در این ورزش موفق باشم.

ضمن عرض تشکر مجدد از شما برای شرکت در این گفت و گو در پایان اگر صحبت خاصی با خوانندگان ما دارید بفرمایید.

-من هم از شما تشکر می‌کنم و از همه می‌خواهم که قدر سلامتی خودشان را بدانند و به خدای بزرگ اعتماد کنند و هیچ‌گاه با شکست ناامید نشوند. از افراد معلول هم می‌خواهم که ناامید نباشند و این را بدانند اگر در زمینه‌ای محدودیت دارند، حتماً در جای دیگر می‌توانند جبران کنند و به خدا توکل نمایند.